جدول جو
جدول جو

معنی نفله هاکردن - جستجوی لغت در جدول جو

نفله هاکردن
تلف کردن اموال و نفوس
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یِ شُ دَ)
در تداول، تلف کردن. نه به موقعخود صرف کردن. در غیر محل خود یا در کار غیر مفیدی صرف کردن. بی نتیجه از میان بردن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
ولخرجی کردن، از بین بردن و کشتن شخصی بر اثر بی مبالاتی و امساک در خرج و افراط و تفریط، تلف کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفله کردن
تصویر نفله کردن
((~. دَ))
به هدر دادن، تلف کردن، کشتن، به قتل رساندن
فرهنگ فارسی معین
تاول زدن، جمع شدن آب یا چرک، کینه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
ریز کردن، خرد کردن، نارسا ادا کردن کلام، خرد کردن، ریز کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
کج و معوج و نامتعادل شدن بار بر روی چهارپا
فرهنگ گویش مازندرانی
پیله کردن، سماجت کردن، بهانه جویی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تنومند شدن، بوته بستن، تکثیر بوته ای مانند: سیر
فرهنگ گویش مازندرانی
ازدیاد، افزایش بارآوری زراعت
فرهنگ گویش مازندرانی
پدیدار شدن زخم، نمایان شدن کوفتگی بدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پارو کردن خرمن
فرهنگ گویش مازندرانی